بررسي هاي اسلامي




خانه‌اي که به ذکر خداوند آباد است، نيروي جاذبه‌اي مي‌يابد که فرشتگان را به سوي خود مي‌کشاند؛ زيرا فرشتگان با ذکر خدا ارتزاق مي‌کنند. خوراک فرشتگان ذکر است وذکر برايشان خوشايند است. هرجا بوي خوشِ ذکر معنوي حق‌تعالي بلند شود، فرشتگان را چونان آهن‌ربايي به خود مي‌کشاند.



در عشق بى‏ طمع مى ‏شود خود را دوست داشت امّا از خود چيزى نخواست و مى‏ شود مردم را دوست داشت و از آن‏ها طلب‏کار نبود و مى ‏شود خدا را دوست داشت براى خود عشق، امّا اين که او چيزى عنايت مى‏ کند، بحثى ديگر است و بنده در کار مولاى خود اختيارى ندارد که به او فرمان دهد و امر و نهى کند. کسى که طمع در وجود اوست به هيچ وجه نمى ‏شود که عاشق شود. اين که مى ‏گويند حتى نمک غذاى خود را از من بخواهيد براى افراد عادى و ضعيف است که با پيشامد کاستى و ابتلايى، رفع آن را مى‏ خواهند نه براى عاشقانى که ريختن خويشتن خويش را بازى عشق يافته ‏اند. کسى که طمع از او برداشته مى ‏شود حتى سلام طمعى به اولياى خدا ندارد. چنين کسى اگر به زيارت حضرت امام عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشريف) نايل گردد و حضرت بفرمايد از من چه مى‏ خواهى، وى مى‏ گويد: وجود نازنين شما را به عشق! او بى ‏هوسِ بى هوس است؛ براى همين است که چيزى نمى‏ تواند در مسير عشق اومانع شود و وى در عشق خود برش ندارد. چنين عشقى انقطاع ندارد و چنين عاشقى حتى اگر به جهنم برده شود فرياد: «إنّى أحبک» سر مى ‏دهد. اين هوس و شهوت است که برش دارد و خستگى مى‏آورد و گاه حتى سبب نفرت مى‏شود. کسى که مى‏خواهد حظّ ببرد و در پى خوشامدهاى نفسانى است و از ضرر مى‏ گريزد و حساب و کتاب و عقل پخته براى ملاحظه‏ کارى و احتياط دارد و در پى فنون و کسب فلوس است از هوس يا شهوت فراتر نمى‏ رود و علايق آن با باز و بسته شدن شير شهوت است که وصل و قهرهاى لحظه ‏اى و آنى مى ‏آورد. البته کسى که طمع ندارد ولىّ خداست و چون عشق بايد بدون طمع باشد؛ پس عشق حقيقى و خالص فقط در شأن اولياى خداست و بس. عشق تنها در واصلان به توحيد ذاتى و اهل ولايت است و غير آنان نمى ‏شود که جايى بى ‏وفايى نکنند و به طمعى، جدا نشوند.



 



بايد قدر، منزلت و ارزش بزرگ‌سالان را دانست. آنان از هزاران مشکلات گذشته‌اند تا به اين سن رسيده‌اند و اين بدان معناست که خداوند به آنان بسيار لطف کرده؛ چون يک لحظه? دنيا بر هزاران سال آخرت افضل است؛ زيرا همين چند سال محدود زندگي ما در دنياست که آخرت را مي‌سازد. اگر انسان بداند دنيا نسبت به آخرت چقدر مهم است، بيش‌تر از آن استفاده مي‌کند و عمر بيش‌تري از خداوند متعال مي‌خواهد.



متأسفانه گاه مي‌شود بنده‌اي مي‌گويد من ديگر نمي‌خواهم زنده باشم. چنين کسي دنيا را نمي‌شناسد و از صفا و ارزش آن بي‌خبر است؛ به‌ويژه شب‌هاي دنيا که بسيار ارزشمند است و در قيامت حتي براي لحظه‌اي از آن بسياري حسرت مي‌خورند. ممکن است شخصي در دنيا پيري را تحمل کند که خيلي سخت است اما اين عمرها ارزش فراواني دارد.



کسي به‌راحتي مو سفيد نمي‌کند و پير نمي‌شود، از اين رو بايد ارزش و احترام بزرگسالان را دانست. آنان شرافت، عزت و حرمت ويژه‌اي نزد خداوند دارند؛ به‌گونه‌اي که شنيدن صداي آنان، چشم در چشم آنان داشتن، دست در دست آنان گذاشتن يا مصافحه با آنان ممکن است عمر را طولاني سازد و انسان را به صفا برساند و خدا به خاطر وي به او لطف و مرحمت مي‌نمايد. صدا و نگاه پيران انرژي بخش است.



کسي به‌آساني به هشتاد و نود سالگي نمي‌رسد، او بايد داراي صفا و قدرتي باشد که خداوند چنين رزق و لطفي به او داشته است تا مخاطرات بسياري را طي کند و به هفتاد سالگي برسد. شايسته است آدمي پيران و اشخاصي که محاسن خود را سفيد کرده‌اند در آغوش بگيرد و آنان را ببوسد و ببويد و به آنان نگاه کند و دور آنان طواف کند؛ چرا که بر صفاي دل مي‌افزايد و دلي که صفا دارد طول عمر به آن ارزاني مي‌شود.  در روايت آمده است: کسي که برّ، حسن و نيکويي وي در خانه و در زندگي خوب باشد، عمري طولاني مي‌يابد. گذشتگان مي‌گفتند:



هر جواني که بي‌ادب باشد



 گر به پيري رسد عجب باشد!



بسياري از مخاطراتي که براي انسان پيش مي‌آيد از ادب نگاه نداشتن با بزرگ‌سالان است. بسياري در جواني که هنوز به بار ننشسته‌اند از دنيا مي‌روند. انسان بايد مواظب رفتار خود باشد تا به چنين آفت‌هايي دچار نشود؛ زيرا او تنها براي يک بار مي‌تواند به دنيا آيد. يک باري که در غفلت، خواب و کار مي‌گذرد گويي که به آمدنش نمي‌ارزد.



 


جناب موسي عليه‌السلام گويا از پروردگارمي‌پرسد: خداوندا، بدترين بندگانت چه کساني مي‌باشند؟ خداوند بزرگ مي‌فرمايد: دو دسته از بندگانم هستند که من از آنان به‌شدت بيزارم و نسبت به آن‌ها نهايت دوري را دارم: گروهي که در شب هم‌چون مردارند وشب را بي‌توجه و يک‌جا مي‌خوابند و ديگر افرادي هستند که روز خود را به تباهي مي‌گذران


اين روايت، فردي را که همه? شب را در خواب است و خوابي بي‌ارزش دارد و از هر شب زنده‌داري و بيداري به‌دور است هم‌چون مردار مي‌داند؛ زيرا وصف فعلي و واقعي او همين است و عمر وي بدون هرگونه توجه و هوشي سپري مي‌شود و کسي که در بيداري بي‌کار و بي‌هدف است، بطّال معرفي شده است که شدت بي‌هدفي و بي‌غايتي فکر، عمر و عمل وي را مي‌رساند و چنين فردي از تمام اهداف خوب و ارزنده بريده است.


 


 


 


بنده‌هاي خدا براي خداوند بسيار محترم هستند و حق تعالي اجازه نمي‌دهد کسي با تجسس که نوعي است حريم آنان را ناديده گيرد. تجسس، اشاعه فحشا را به دنبال دارد و اشاعه فحشا عامل گسترش فحشاست. مردمي که اين صفات را دارند، در آلودگي غوطه‌ور هستند و آلودگي دامن آن‌ها را رها نمي‌کند و از پاکي جز شعار چيزي ديده نمي‌شود و به جايي مي‌رسد که شعار آنان نيز به تمسخر کشيده مي‌شود.


 بنده‌هاي خدا براي خداوند بسيار محترم هستند و حق تعالي اجازه نمي‌دهد کسي با تجسس که نوعي است حريم آنان را ناديده گيرد. کساني به تجسس و تفحص در امور ديگران مي‌پردازند که يا باطني آلوده به گناه فراوان دارند و از فتوت و مردانگي بيگانه‌اند و يا ترسو مي‌باشند و يا عيبي آشکار در آنان است.


 


 


در روان‌شناسي گناه اين مسأله حايز اهميت است که فرد مرتکب به گناهاني را که خاطره آن براي وي لذت‌بخش و شيرين است نبايد به توبه توصيه کرد، بلکه بايد او را به انجام کاري تشويق کرد که خاطره گناه را از ذهن و نفس وي دور مي‌سازد. اگر گناه‌کار از خداوند بخواهد اين ميل را از او بردارد و وي را پشيمان سازد، اين قاعده? روان‌معرفتي را دارد که خداوند او را به بلا گرفتار مي‌کند. براي مثال، ممکن است خداوند آبروي او را با اين گناه که براي او شيرين شده است لکه‌دار سازد تا ميل بنده و اشتهاي او به چنين گناهي کور شود و از آن نادم و پشيمان گردد؛ زيرا مي‌بيند همين گناه بوده است که موقعيت اجتماعي، اعتماد و آبروي او را مورد مخاطره و در معرض غوغايي شدن، رسوايي و بي‌اعتباري قرار داده است.


توبه فعل و وصف نفس است و اين نفس است که بايد بازگشت و رجوع داشته باشد. توبه برگرداندن نفس از غير حق است؛ هر چيزي که باشد. توبه همانند برگرداندن غذاي مسموم از معده و شستن معده است کردار از کرده‌هاي مسموم است. همان‌طور که تهوع امري غير طبيعي است؛ زيرا ناي براي فرو بردن غذاست و نه برگرداندن آن‌چه خورده شده و برگرداندن امري غير طبيعي است که فشار فراواني بر فرد وارد مي‌آورد به‌گونه‌اي که گاه چشم مي‌خواهد از حدقه بيرون زند، توبه پس از انجام گناه نيز چنين کار غير طب وبلاگ شما يعي است؛ بر اين پايه، انجام آن سخت و دشوار است؛ چرا که برگشت از معاصي براي نفس دشوارتر از آلوده نشدن به گناه است.


 


 


 


کسي که سيستم ويندوز دل وي فرمان «دِلِت» و پاک شدن ندارد و درايو کينه را با پايين‌ترين سطح، فرمت نمي‌نمايد و از بدي محافظت مي‌کند و همواره آن را در دل تکرار مي‌نمايد، جز بر گند باطن خود نمي‌افزايد و جز چاهي نيست که نجاست نگاه مي‌دارد. کسي که از ضرر ديگران لذت مي‌برد پليدي و خباثت دارد و دلش نجس است. آدمي مي‌تواند خود را در چنين حالاتي بيازمايد و بشناسد. دشمن را مي‌توان بر زمين زد و از پيروزي خود ـ دقت شود که گفته مي‌شود از پيروزي خود و نه از شکست و آسيب دشمن ـ شاد بود، ولي نبايد از ضرر رسيدن به ديگري حتي دشمن خويش خوشحال گرديد.


 



عده‌اي از روان‌شناسان بر اين عقيده‌اند که موسيقي بر کيفيت کار مي‌افزايد، غم را مي‌زدايد، شادابي و نشاط مي‌آورد، انسان را از تنهايي خارج مي‌سازد، طول عمر و تسکين اعصاب به همراه دارد و فوايد بسياري را براي آن فهرست مي‌کنند؛ اما بايد توجه داشت که اين امر در حد اقتضاست و نمي‌توان به‌طور کلي و براي هر کسي، چنين حکمي داد.


 



 


متأسفانه در طول تاريخ چنين بوده است که کم‌توجهي و بي‌رغبتي اهل حق به دنياي سياست يا ساده‌انگاري بسياري از توده‌ها، موجب ليدر شدن اهل باطل در بسياري از امور گرديده است. امروزه اقتصاد، سياست، موسيقي و هر ابزار کارآمد ديگري در دست دشمنان است و مسلمانان خلع سلاح شده و بسياري از امور را از دست داده‌اند. بيگانگان از دين، اين امور را در تبليغات گسترده، با دست پس مي‌زنند، اما آن را براي خود با پا پيش مي‌کشند و ميدان‌دار صحنه سياست مي‌شوند و مردم با ديدن آنان و کنار رفتن اهل حق، معاني واژه‌ها را فراموش مي‌کنند؛ از اين روست که سياست به معناي زرنگي و بازي و فريب شده است.


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

برای روزهایی که رفته ام… فروشگاه شادان ناز 765 دنیای مدرن دنیای سینماوتئاتر/اخبار فرهنگی و هنری BEHNAMBARZAY خبرگزاری عدالت مرکزی تشریفات عروس نقش خاطره